Aliakbar Raefipoor's FanClub

.::طرفداران استاد رائفی پور::.

Aliakbar Raefipoor's FanClub

.::طرفداران استاد رائفی پور::.

پست فوق ویژه:دست در دست هم بدیم::Cooperation

Tell us what you know about Imam Sajjad(God's peace be upon him)in the comments section

با سلام.دوستان قصد داریم مطلب ویژه و جامعی قرار بدیم درباره ی امام عشق و اسوه ی بندگی حضرت امام سجاد علیه السلام.

و برای این کار نیاز به همکاری شما عزیزان محب اهل بیت داریم لذا هرکسی از شما اگر مطلب،مقاله،حدیث یا هر مطلبی که از نظر خودتون ویژه درباره ی حضرت امام زین العابدین.ع. هست رو در بخش نظرات همین پست برای ما بذارید. 

تا به شکل یک مقاله ی جامع با اسامی خودتون در همین بلاگ قرار بدیم و چه بسا با همکاری دوستان و محبان این امام بزرگوار در محیط اینترنت گسترش بدیم. 

پی نوشت: دست به دست هم بدیم و نذاریم یه ملعون دیگه ای پیدا بشه شبیه آهنگ یا نوشته ای که با بی شرمی هرچه تمام تر باعث توهین به ساحت مقدس امام هادی.ع. انجام شد رو نسبت به بقیه معصومین خصوصا امام سجاد.ع. هم انجام بدن. هرکسی آماده هست یا علی::.  

============================================

 Cuéntanos lo que sabes acerca de Imam Sajjad

(que la paz de Allah sean con él)

En la sección de comentarios

نظرات 30 + ارسال نظر
asghar سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:22 ب.ظ http://asgharagha.blogfa.com

خداوند را می خوانیم که درهای رحمتش را به روی ما بگشاید، دست نوازشش را از سر این امت بر ندارد و به ما توفیق مجاهدت با نفس و شفقت بر خلق عنایت بفرماید.

Shahram سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:46 ب.ظ

امام سجاد(ع)فرموه اند:
إنَّ دینَ اللّهِ لایُصابُ بِالْعُقُولِ النّاقِصَةِ، وَ الاَّْرأ الْباطِلَةِ، وَ الْمَقاییسِ الْفاسِدَةِ، وَ لایُصابُ إلاّ بِالتَّسْلیمِ، فَمَنْ سَلَّمَ لَنا سَلِمَ، و مَنِ اهْتَدی بِنا هُدِی، وَ مَنْ دانَ بِالْقِیاسِ وَ الرَّأی هَلَکَ.

به وسیله عقل ناقص و نظریه‌های باطل، و قیاسهای فاسد و بی اساس نمی‌توان به دین خدا دست یافت؛ تنها وسیله رسیدن به دین واقعی، تسلیم محض می‌باشد؛ پس هرکس تسلیم ما اهل بیت باشد (از هر انحرافی) در امان است و هر که به وسیله ما هدایت یابد خوشبخت ‏خواهد بود. و شخصی که با قیاس و نظریات شخصی خود بخواهد دین را دریابد، هلاک می‌گردد.‏

Shahram سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:50 ب.ظ

قال الامام السجّاد (علیه السلام):

ما مِن قَطرةٍ أحَبَّ إلى اللّه عز و جل مِن قَطْرَتَینِ : قَطرةُ دَمٍ فی سبیلِ اللّه ، وقَطرةُ دَمعَةٍ فی سَوادِ اللّیلِ ، لا یُریدُ بها عبدٌ إلاّ اللّه‏َ عز و جل؛



هیچ قطره‏اى نزد خدا محبوبتر از این دو قطره نیست : قطره خونى که در راه خدا ریخته شود و قطره اشکى که براى خدا در دل شب فرو افتد .


(بحار الأنوار، ج 69، ص 378، ح31 - منتخب میزان الحکمة، ص 78)

عبدالرحمن سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:19 ب.ظ http://w3.blogsky.com

از یکی از کتاب های علامه حسن زاده خواندم امام سجاد علیه السلام آدم اهل بیت هستند.
میتونید روی این جمله کار کنید.
عبدالرحمن از بیداری اندیشه

مشکات(حامیان جنبش مصاف) سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:21 ب.ظ http://saf313.mihanblog.com

فک کردم لینک شدم!؟!؟!؟
طرح خوبیه حتما اگه بتونم شرکت می کنم

لینک شدید.تو بخش لینکهای روزانه.

FarinaZz سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:25 ب.ظ http://farishi.blogfa.com

ali سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:22 ب.ظ http://abdolkheze.blogfa.com

سلام خسته نباشی
ببخشید ادرس وبلاگ قبلی شما چی بود؟

نیلوفر سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:25 ب.ظ

من میفرستم به ایمیلت فاطمه جان.

حامی آرما (سعیده) سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:43 ب.ظ http://mahsan3.mihanblog.com

آسان شدن گرفتاری مادی
مردی به محضر امام سجاد(ع) امد . از حال و روز دنیای خود شکایت کرد.امام سجاد (ع) فرمود:
بیچاره انسانی که دردر هر روز، دستخوش سه مصیبت است که از هیچ یک عبرت نمیگرند، در صورتی که اگر عبرت میگرفت مصائب دنیا بر او آسان می شد:
ا-هر روز که از عمر او می گذرد، از عمر او کاسته می گردد، در صورتی که اگر از مال او چیزی کاسته میشد قابل جبران بود، ولی کاهش عمر قابل جبران نیست.
2-هر روز، رزقی که به او می رسد اگر از راه حلال باشد، حساب دارد؛ وگر نه عقاب دارد.
3-مصیبت سوم از همه بزرگتر است، و ان اینکه هر روز که از عمر انسان می گذرد به همان اندازه به آخرت نزدیک می گردد، ولی نمی داند که رهسپار بهشت است یا دوزخ!

حامی آرما (سعیده) سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:43 ب.ظ http://mahsan3.mihanblog.com

انفاق امام سجاد(ع)
امام سجاد(ع) دو بار همه اموال خود را بین نیازمندان تقسیم کرد.
ان حضرت هرگاه سائلی را می دید،( پس از کمک به او) می فرمود:« آفرین به کسی که توشه مرا به سوی آخرت حمل می کند.»
هنگامی که امام سجاد(ع) از دنیا رفت، در هنگام غسل، کبود هایی را در پشت شانه های مبارکش دیدند؛ پرسیدند: این آثار چیست؟
یکی از حاضران پاسخ داد: این سیاهی و خراش ها، آثار کیسه های غذایی است که آن حضرت بر پشت می گرفت و به خانه نیازمندان می رسانید.
عصر عاشورا

مبشر سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:48 ب.ظ http://besharatezohour.blogfa.com/

با سلام و درود بر شما دوست عزیز ، خدا قوت
لطفا در صورت امکان چکیده ای از سخنان استاد را در هر زمینه قرار دهید تا نکات کلیدی سخنرانی های ایشان به اطلاع موم برسد.
در پناه آقا امام زمان (عج) موفق و پیروز باشید.
اجرکم عندالله
یا علی

FarinaZz74 چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:18 ق.ظ http://farishi.blogfa.com

امام سجاد(ع) فرمودند: در مسجد اموی دمشق در حضور یزید(ل) در زنجیر بودم به او گفتم به من اجازه دهید سخن گویم. گفت: بگو، ولی ناهنجار نگو. حضرت فرمودند: من در خاندانی هستم که ناهنجار نگویم، بلکه می خواهم بگویم که اگر رسول الله(ص) مرا در زنجیر می دید به نظرت چه حالی داشت و چه کار می کرد؟ تمام مجلس گریه کردند همان لحظه یزید دستور داد که او را آزاد کنند. یزید به امام گفت: در کربلا چه دیدی؟ امام سجاد(ع) فرمودند: خداوند قبل از خلقت آسمان ها و زمین همه چیز را مقدر نموده بود. یزید با مشاوران خود مشورت نمود و همگی به کشتن امام سجاد(ع) رای دادند. امام پنجم(امام محمد باقر(ع)) که آن موقع چهار سال و اندی سن داشتند خداوند را ثنا و حمد کردند و فرمودند: ای یزید، مشاورانت بر خلاف مشاوران فرعون رای دادند، وقتی درباره موسی(ع) و هارون با هم مشورت کردند، گفتند آن ها را مهلت بدهید ولی مشاوران تو رای دادند که ما را بکشی و این علتی دارد؟ یزید گفت: علت چیست؟
امام محمد باقر(ع) فرمودند: آن ها همگی زنازادگان هستند زیرا پیغمبران و اولادشان را جز زنازادگان نکشند. یزید هم سر به زیر انداخت و به امام سجاد(ع) گفت: واعجبا، بر پدرت که نام علی را بر روی فرزندانش گذاشته است. امام سجاد(ع) فرمودند: پدرم، پدرش را دوست می داشت لذا چند بار نام فرزندانش را علی نامید. وقتی خانم زینب(س) دید که یزید این گونه به امام بی احترامی می کند و با چوب خیزران عصای خود به دندان مبارک امام حسین(ع) می زند برخاست و خطبه خود را خواند؛ بعد از حمد خداوند و درود بر پیامبر(ص) و خاندانش فرمود: ثم کان عاقبه الذین اساوالسوای ان کذَّبوا بایات الله و کانو بها یستهزون(سوره روم،آیه دهم)؛ سرانجام آنان که بد کرداری کردند، این شد که به حق کافر شده و آیات خدا را تکذیب و تمسخر کردند. سپس فرمود: ای یزید، به گمانت اکنون که راه های زمین و آفاق آسمان را بر ما بستی و مانند اسیران ما را راندی، پیش خدا خوار شدیم و تو گرامی شدی و برای این است که پیش خداوند منزلتی داری و بینی بالا گرفتی و با گوشه چشم نگاه می کنی و خرم و شادی که دنیا به تو رو آورده و اکنون سلطنت ما برای تو مصفا گردیده، گفته های خداوند عزوجل را فراموش کردی که فرموده است ولا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انَّما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین یعنی آنان که به راه کفر رفتند گمان نکنند که مهلتی که ما به آن ها می دهیم به حال آن ها بهتر خواهد بود بلکه به آن ها مهلت می دهیم برای امتحان تا به ثروت و سرکشی خود بیفزایند و آنان را عذابی دردناک خواهد بود. سپس فرمودند: این رسم عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده نشانی و دختران رسول الله(ص) را اسیروار نگهداری؟ پرده از ما برگیری و ما را آشکارا نمایش می دهی و ما را از شهری به شهری می بری؟ خودی و بیگانه در پی دیدار ما باشند؟ و از خود کسی را نداشته باشیم که حمایت مان کند، چه امیدی به کسی که جگر پارگان را درآورده و گوشتش از خون شهیدان روئیده، کسی که از روی کبر و کینه به ما می نگرد چگونه در کینه ورزی کوتاهی کند؟
ای یزید بر دندان های ابی عبدالله(ع) سید جوانان اهل بهشت می زنی و با ریختن خون ذریه پیامبر(ص) و ستارگان زمین از آل عبدالمطلب ریشه را کندی، بزودی به سرانجامی دچار خواهی شد که آرزو می کنی ای کاش افلیج و گنگ بودی و این گفتار و کردار را نداشتی. بار خدایا، حق ما را بگیر و بر کسی که خون ما را ریخت و حامیان ما را کشت خشم کن. ای یزید، به خدا پوست خود را دریدی و گوشت خود را بریدی و با بار سنگین خونریزی به محشر وارد خواهی شد و خدا حق آن ها را بگیرد. سپس فرمود ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون (سوره ال عمران، آیه صد و شصت ونهم) یعنی گمان مبرید آنان که در راه خدا کشته شدند مردگانند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند. خانم بعد از قرائت این آیه فرمود: ای یزید، خدا را بس است که حاکم بر تو و پیغمبر(ص) خصم تو باشد، و جبرئیل(ع) پشتیبان او. به زودی پدرت که برای تو سلطنت آراست و تو را به گردن مسلمانان سوار کرد، بداند که ستمکاران چه بدجایی دارند. اگر چه پیشامدهای ناگوار مرا به گفتگوی با تو کشانید، من مقام تو را کوچک می دانم و سرزنش تو را بزرگ می شمارم ولی دیده ها اشکبار است و ستبرها آتش بار .... همین طور ادامه می دهد سپس می فرماید: به خدا شکوه می برم و بر او توکل می کنم، هر دامی داری پهن کن، هر گامی دارای بردار و هر تلاشی داری بکن ولی به خدا نتوانی ذکر ما را محو کنی و نمی توانی ننگ این حادثه را بشوئی. ای یزید، رایت غلط است و روزگارت کوتاه و جمعیت تو متلاشی خواهد شد. روزی که منادی جار کشد الا لعنه الله علی الظالمین حمد خدا که برای اول ما سعادت با مغفرت و برای آخر ما شهادت را نصیب کرد با رحمت. حسبنا الله و نعم الوکیل. اگر چه همه این نطق خانم در برابر یزید ـ امپراطور نصف دنیای اسلام ـ است ولی مهم تر از همه، قسمت آخر گفتار ایشان راجع به بقاء اسلام است؛ روش حق امامت، بر باد شدن دستگاه حکومت یزید و متلاشی شدن این کشور پهناور اموی که در آن روز فرمانروای نصف جهان بود(از مرزهای چین تا اواسط آفریقا زیر پرچم خود اداره می کرد.)
در کتاب لهوف اثر ابن شهر آشوب آمده است که بعد از خطبه خانم زینب(س)، یزید دستور داد منبری تهیه نمودند و خطیب آوردند تا از علی(ع) و حسین(ع) نکوهش کند؛ خطیب بالای منبر رفت و حمد خدا نمود و بسیار از علی(ع) و حسین(ع) بد گفت و در مدح معاویه و یزید طولانی سخنرانی کرد تا این که امام سجاد(ع) بر او بانگ زد و فرمود: ای خطیب، وای بر تو که رضای خلق را به عذاب خالق خریدی، جایت دوزخ است سپس رو به یزید کرد و گفت: اجازه می دهی من هم سخنی گویم که پسند خدا باشد و برای این حضار موجب اجر گردد؟ یزید قبول نکرد، مردم گفتند به او اجازه بده بالای منبر رود شاید ما از او چیزی بشنویم. یزید گفت: اگر بالای منبر رود مرا و آل ابوسفیان را رسوا کند سپس به زیر آید، به او گفتند او بیمار است و قادر نمی باشد. یزید گفت: او از خاندانی است که علم را از کودکی با شیر مکیده اند به او اصرار کردند تا این که اجازه داد.(این کرامت است که خود یزید در بین آن همه جمعیت و سفیران خارجی اعتراف به علم امام نماید.) امام سجاد(ع) فرمود: ای مردم، منم پسر مکه، منم پسر زمزم و صفا و منم پسر آن که حجرالاسود را به اطراف تکان داد، منم پسر بهترین طواف و سعی کنندگان، منم پسر کسی که تا مسجدالاقصی او را شبانه بردند، منم پسر.... منم پسر آن که به او وحی شد. انا ابن الحسین(ع) القتیل بکربلا، انا ابن علی المرتضی انا ابن محمدالمصطفی ان ابن فاطمه الزهرا(س)، انا ابن سوره المنتهی، انا ابن شجره طوبی؛ منم پسر آن که در خاک و خون غلطید که بر او نوحه گرند و منم پسر آن که پرندگان هوا بر او شیون کنند. چون سخنش به این جا رسید فریاد مردم به گریه بلند شد و یزید ترسید که آشوب شود به موذن گفت برای نماز اذان بگو. موذن برخاست و گفت: الله اکبر، الله اکبر. امام فرمود: آری، الله اکبر و اعلی واجلّ و اکرم مما اخاف واحذر. و چون گفت: اشهدان لا اله الا الله. امام فرمود: آری، من هم با هو شاهد، شهادت دهم و بر هو منکری حمله برم که لا الا غیره و لا رب سواه. و چون گفت: اشهد انّ محمدرسول الله(ص)، عمامه خود را از سرش برداشت و به موذن گفت: تو را به همین محمد لحظه ای ساکت باش، سپس رو به یزید کرد و فرمود: ای یزید این پیامبر جد من است یا جد تو؟ اگر بگویی جد تو است همه عالم می دانند دروغ می گویی و اگر بگویی جد من است، چرا از از روی ستم پدرم را کشتی و اهل بیتش را اسیر کردی؟ این را گفت و دست برد و گریبان خود را چاک زد و گریست و گفت: بخدا در این دنیا جز من کسی نیست که جدش رسول خدا(ص) باشد، چرا این مرد به ستم پدرم را کشت و ما را چون رومیان اسیر کرد. سپس فرمود: ای یزید، ابتکار می کنی و می گویی محمد رسول خدا(ص) است و رو به قبله می ایستی؟ وای بر تو که در روز قیامت، دشمن تو، جدم و پدرم خواهند بود. سپس مردم بین شان همهمه شد و بیشتر مردم پراکنده گشتند. آن گاه حضرت زینب(س) نزد یزید رفت و خواست که برای حسین(ع) عزاداری کنند، یزید اجازه داد و آن ها را در دارالحجاره منزل داد و هفت روز در آن جا مجلس سوگواری برپا نمودند و هر روز تعداد زنان شامی در شرکت در این مجلس بیشتر می شد. جمعیت بحدی رسید که مردم شام قصد کردند بر خانه یزید هجوم ببرند و او را بکشند که مروان حکم که آن موقع در شام حضور داشت از این توطئه مطلع شد و به یزید گفت که مصلحت نیست که اهل بیت امام حسین(ع) را در شام نگهداری، آن ها را به حجاز بفرست، یزید هم وسائل سفر را آماده کرد و آن ها را به مدینه فرستاد.

مشکات(حامیان جنبش مصاف) چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:20 ق.ظ http://saf313.mihanblog.com

سلام:
طرح شما رو برای بچه های گروه بیان می کنم در صورت امکان حتما در این طرح شرکت می کنیم
موفق با شید
التماس دعای فرج

starry night چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:29 ق.ظ http://kafshhaiemaah.mihanblog.com

سلام
«کمال الدین و تمام النعمة» از کتابهاى بسیار مهمّ شیخ متقدّمین حضرت صدوق علیه رضوان اللّه است. از قول زُهرى مى گوید: خدمت حضرت زین العابدین بودم، مردى ازیاران حضرت وارد شد، امام فرمودند: چه خبر؟ عرضه داشت: فعلاً خبر خود را بازگویم، چهارصد دینار بدهکارم در برابرش براى پرداخت دینارى ندارم، عائله ام سنگین است، از عهده خرجشان برنمى آیم. امام سجّاد بلند بلند گریه کرد. به حضرت عرضه داشتم: گریه براى مصائب و شدائد است. حاضران در مجلس هم همان را گفتند.

امام زین العابدین فرمود: چه مصیبتى بزرگتر از اینکه انسان خلأ زندگى برادر مؤمنش را ببیند و امکان جبرانش نباشد، سختى و فاقه مسلمان را بنگرد، و قدرت رفع آن را نداشته باشد. مجلس تمام شد، مخالفینى که از آن جلسه خبر شدند، زبان به طعنه گشودند که چقدر عجیب است! اینان ادّعا دارند که آسمان و زمین در مدار اطاعتشان هستند، و خداوند خواسته آنان را در هر زمینه اى اجابت مى کند، بااین همه به عجز از اصلاح وضع نزدیکترین دوستشان اقرار مى کنند!

مرد پریشان آن یاوه ها را شنید، به محضر مقدّس امام شرفیاب شد و عرضه داشت: طعنه دشمن از فقر و فاقه ام بر دوش جانم سنگین تر است. امام فرمودند: خداوند براى کارت ایجاد گشایش کرده. خادم خود را صدا زدند و فرمودند: افطارى و سحرى مرا بیاور، دو قرص نان جوین که از خشکى قابل خوردن نبود آورد، حضرت فرمود: این دو قرص نان را ببر که خداوند خیر و فرج تو را در این دو نان قرار داده. مرد آن دو قطعه را گرفت و در حالى که نمى دانست براى قرص نان چه مشکلى حل مى کند، وارد بازار شد. ماهى فروشى را دید که ماهى رنگ پریده اى برایش مانده، آن ماهى را به یک قرص نان معامله کرد، سپس به نمک فروشى رسید و نان دیگر را به مقدارى نمک عوض کرد، آنگاه به خانه آمد، چون شکم ماهى را باز کردند دو لؤلؤ گران قیمت از شکم ماهى درآمد. خدا را شکر کردند و در نشاط و سرور غرق شدند. در این وقت در خانه را کوفتند، چون به در خانه آمد ماهى فروش و نمکى بودند، دو قرص نان را پس دادند و گفتند: ما را قدرت بر خوردن این دو نان جوین نیست نان از آن تو، ماهى و نمک هم برتو و اهل و عیالت حلال!

چون ماهى فروش و نمک فروش گذشتند، خادم زین العابدین آمد و گفت: اى مرد، خداوند براى تو گشایش داد، امام سجّاد فرمود: آن دو قرص نان را برگردان که غیر از ما کسى قدرت خوردن اینگونه طعام را ندارد!!

آن مرد دو لؤلؤ را فروخت، قرضش را ادا کرد و مایه اى براى خرج خانه فراهم آورد. مردم دوباره به یاوه گوئى پرداخت که این چیست و آن کدام است. یکجا از رفع رنج وى عاجز است، جاى دیگر اینگونه وى را بى نیاز مى کند! چون به حضرت خبر رسید، فرمود: این یاوه ها را درباره رسول خدا هم مى گفتند که چگونه در یک شب از مکّه به بیت المقدس رفته و آثار انبیا را در آنجا مشاهده نموده، در حالى که بین مکّه و بیت المقدس، و اللّه مردم به وضع ما جاهلند، نمى دانند که مراتب رفیعه از طریع تسلیم و رضا و عدمِ چون و چرا در کار حقّ به انسان مى رسد. اولیاء الهى آنچنان در مِحَن و مکاره صابرند که کسی به پاى آنان نمى رسد، از این روى خداوند مهربان تمام درهاى عنایت را به روى آنان باز فرموده، و در هر حال عاشقان خدا جز آنچه خدا مى خواهد نمى خواهند.

(راستی شما لینک شدید!)

مرد خدا چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:06 ق.ظ http://mardanekhoda313.blogfa.com

سلام
ممنون از حضورتون.
ایده خوبیه.
قسمتمون بشه استقبال کنیم.
بنده رو هم با عنوان(من شدم خلق که با مهدی زهرا باشم )لینک بفرمایین.
متشکرم.
الهم عجل لولیک الفرج

حامی آرما (سعیده) چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:28 ب.ظ http://mahsan3.mihanblog.com

سلام

ما شمارو لینک کردیم.

شما هم لینک شدید.

مشکات(حامیان جنبش مصاف) پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:14 ق.ظ http://saf313.mihanblog.com

امام زمان (عج) در کلام امام سجاد (ع)

خدایا، تو دین خود را در هر زمانی به امامی تایید کرده ای که او را به عنوان نشانه هدایت برای بندگانت و مشعلگاه در شهرهایت برپا داشتی، پس از آنکه ریسمان او را به ریسمان خویش پیوستی، و او را وسیله ریسدن به خوشنودیت قرار دادی، و اطاعت او را واجب شمردی، و از نافرمانی او برحذر داشتی، و فرمان دادی که به امرهای او فرمان نهند، و از نهی های او باز ایستند، و هیچ کس بر او پیشی نگیرد،و احدی از او باز نماند، پ ساو نگهدار پناهندگان، و پناه مومنان، و دستاویز چنگ زنندگان،و مایه عزت و ارجمندی جهانیان است.

خدایا، پس شکر نعمت هایی را که به ولی خود داده ای به او الهام کن، و مانند همان شکر را درباره نعمت وجود او به ما الهام نما، و او را از نزد خویش قدرتی پیروزمند عنایت فرما، و برایش پیروزی آسان فراهم آر، و او را به ستون (قدرت) خلل ناپذیر خود یاری رسان، و پشتش را محکم ساز، و بازویش را قوت بخش، و اورا تحت نظر خود پاسداری کن، و در سایه حفظ خویش حفظ فرما، و با فرشتگانت یاری ده، و با سپاه چیره تر خود کمک رسان.

و به سبب او کتاب و احکام و قوانین و سنت های رسول خود را – که درود تو ای خدا بر او و آل او باد – برپا دار، و به سبب او آنچه را که ستمگران از نشانه ها ی دین تو کشتند زنده بدار، و زنگار ستم را از راهت پاک کن، و خطرها را از سر راهت بردار، و کجروان را از جاده ات بیرون ران، و کسانی را که می خواهند راه راست تو را کج نمایند نابود ساز.

صحیفه گرانقدر سجادیه
گروه پژوهشی صف"صدای فتح"
مشکات

امین -ع - ح پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:07 ق.ظ http://www.313mahdiyavaran.blogfa.com

سلام دوست عزیز . خیلی خوشحالم که بالاخره یک وبلاگ تخصصی در مورد حمایت از استاد ایجاد شده . اگر مایل به تبادل لینک بودید بهم اطلاع بدید . موفق باشید . یا علی

شادی پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:30 ق.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com

ممنونم فاطمه جان از اینکه وقت گداشتی و بهم سر زدی
سخنان استاد خیلی زیبا شیوا و دلنشینه
خدا حفظشون کنه انشالله

شادی پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:49 ق.ظ http://www.shadi-shadi.blogsky.com

ممنونم عزیزم
حتمــــــآ

مشکات(حامیان جنبش مصاف) پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:03 ب.ظ http://saf313.mihanblog.com

امام زمان حضرت مهدی(عج) در کلام امام سجاد"2"

امام سجاد(ع) در کتاب شریف «صحیفه سجادیه» مضامین بلند عرفانی و سیاسی را با هم در آمیخت و جای تعجب ندارد که ایشان از «مهدی(عج)» منتقم خون پدر بزرگوارش با عناوینی همچون «وأقم به سنن رسولک»، «وابسط یده علی اعدائک» و «وعجّل الفرج» یاد کند.


کتاب ارزشمند صحیفه سجادیه، مجموعه‌ای از ادعیه و نجواهای امام چهارم شیعیان، حضرت علی بن الحسین (ع) را شامل می‌شود.
این کتاب شریف به «انجیل اهل بیت» و «زبور آل محمد» و «اخت القرآن» معروف است و آیت‌الله مرعشی نجفی آن را دومین کتاب بزرگ شیعیان می‌داند!

صحیفه سجادیه در قالب دعا و نیایش، مفاهیم عمیق و حقایق بسیاری از علوم و معارف اسلامی و عرفانی، قوانین و حدود شرعی و حتی مسایل سیاسی، اجتماعی، تربیتی و اخلاقی را در خود جای داده است؛ تا جایی که تعالیم دینی امام سجاد‌ علیه السّلام در قالب ادعیه موجود می‌تواند به تأسیس اندیشه سیاسی، گرایش سیاسی و رفتار سیاسی بینجامد.

یکی از نکات جالبی که در این کتاب ارزشمند وجود دارد، ادعیه‌ای است که در باره انتظار و منجی مطرح شده است و ایشان صراحتاً از منتقم خون پدر بزرگوارش یاد می‌کند.
در روایتی آمده است: ابوحمزه ثمالی از امام باقر علیه‏السلام پرسید: «آیا شما خاندان پیامبر، همگی به حق قیام نمی‏کنید و قائم به حق نیستید؟» فرمود: «آری». عرض کرد: «پس چرا لقب «قائم» تنها به یکی از شما گفته می‏شود؟» حضرت فرمود: «هنگام شهادت امام حسین علیه‏السلام فرشتگان بی‏تابی کرده، به خدای سبحان عرض کردند: ای مولای ما! آیا قاتلانِ بهترین انسان‏های روی زمین را به حال خودشان رها می‏کنی و آنها را کیفر نمی‏دهی؟ خداوند فرمود: آرام باشید! به عزت و جلالم سوگند که بی‏شک از آنان انتقام می‏گیرم. سپس امامانی را از نسل سیّدالشهدا علیه‏السلام، به فرشتگان نشان داد و آنان شادمان شدند. خداوند یکی از آنان را که در حال قیام به نماز بود نشان داد و فرمود: با این مرد ایستاده (قائم) از آنها انتقام خواهم گرفت».

قطعات 60، 61، 62 و 63 از دعای چهل‌وهفتم صحیفه و همچنین، قطعه یازدهم از دعای چهل‌وهشتم صحیفه سجادیه، ارتباط مستقیمی با امام زمان(عج) و انتظار فرج آن حضرت دارد، که متن آن با ترجمه علی شیروانی در پی می‌آید:


* قطعه 60 از دعای چهل‌وهفتم:

ـ اللهم انّک ایّدت دینک فی کل اوانٍ بامام اقمته علماً لعبادک، ومناراً فی بلادک بعد أنْ وصلت حبله بحبلک، وجعلته الذّریعة الی رضوانک، و افترضت طاعته، وحذّرت معصیته، وأمرت بامتثال اوامر، والانتهآء عند نهیه، واَلّا یتقدمه متقدم، ولا یتاخّر عنه متأخر فهو عصمة اللائذین، وکهف المؤمنین وعروة المتمسّکین، و بهاء العالمین.

ـ بار الها! تو در هر زمان دین‌ات را به وسیله امامی تأیید کردی و او را نشانه هدایت بندگانت، و مشعلی تابناک در شهرهایت قرار دادی، پس از آن که رشته او را به ریسمان خود پیوند زدی، و او را وسیله دستیابی به خشنودی خود ساختی، و فرمانبرداریش را واجب کردی، و از نافرمانی‌اش بر حذر داشتی، و فرمان دادی که اوامرش را اطاعت، و نواهی‌اش را ترک کنند، و کسی بر او تقدم نجوید، و از او عقب نیفتد، که او پناه پناه‌آورندگان، ملجأ مؤمنان، دستاویز چنگ‌زنندگان، و روشنایی چشم جهانیان است.


* قطعه 61 از دعای چهل‌وهفتم:

ـ اللهم فاَوزعْ لولیّک شکرمآ انعمت به علیه، واوزعنا مثله فیه، واته من لدنک سلطاناً نصیراً، وافْتح له فتحاً یسیراً، واعنه برکنک الاعزّ،‌ واشْدد ازره، وقوّ عضده، وراعه بعینک، واحْمه بحفظک وانصره بملائکتک، وامدده بجندک الاغلب.

ـ بار الها! به ولی خود، شکر نعمت‌هایی را که به او عطا کرده‌ای الهام فرما، و به ما نیز سپاس چنین وجودی را الهام نما، از جانب خود به او نیرویی یاری دهنده عطا فرما، و به آسانی درهای پیروزی را به رویش بگشا، و با قوی‌ترین استوانه‌هایت یاریش ده، پشتش را گرم، و بازویش را توانمند گردان، و به دیده خود مورد عنایتش قرار ده، و در کنف حفاظت خود حمایتش کن، و با فرشتگانت یاریش فرما، با نیرومندترین سپاهت به او مدد رسان.


* قطعه 62 از دعای چهل‌وهفتم:

ـ واقم به کتابک وحدودک وشرآئعک وسنن رسولک، واَحْی به ما اماته الظالمون من معالم دینک، واجل به صدآء الجور عن طریقتک، وابن به الضّراء من سبیلک، وازل به النّاکبین عن صراطک، وامحق به بغاة قصدک عوجاً.

‌ـ توسط او کتاب و حدود و احکام و سنت‌های پیامبرت را به پا دار، و توسط او آن نشانه‌های دین‌ات را که ستمگران از بین برده‌اند احیا کن، و به وسیله او تیرگی ستم را از راه خود پاک ساز، و سختی راه خود را برطرف ساز، و آنان را که از راهت منحرف شده‌اند از سر راه بردار، و کسانی را که می‌خواهند کژی پدید آورند؛ نابود کن!


* قطعه 63 از دعای چهل‌وهفتم:

ـ واَلن جانبه لاولیآئک، وابسط یده علی اعدائک، وهبْ لنا رأفته، ورحمته وتعطّفه وتحنّنه، واجعلنا له سامعین مطیعین، وفی رضا ساعین، والی نصرته والمدافعه عنه مکنفین، والیک وإلی رسولک بذلک متقرّبین.

ـ و دل او را بر دوستانت نرم گردان، و دست قدرتش را بر دشمنانت بگشا، و رأفت و مهربانی و عطوفت و لطفش را نصیب ما گردان، و ما را مطیع او قرار ده، و در راه خشنودی او پر تلاش، و در نصرت و دفاع از او یاری‌رسان گردان، تا بدین وسیله به سوی تو و پیامبرت تقرب جویم.


* قطعه 11 از دعای چهل‌وهشتم:

ـ اللهم صلّ علی محمدٍ وال محمدٍ، إنک حمیدٌ مجیدٌ، کصلواتک وبرکاتک وتحیّاتک علی اصفیائک ابراهیم وال ابراهیم، وعجّل الفرج والرّوح والنّصرة والتّمکین والتّایید لهم.

ـ بار خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست، که تو ستوده و بلند مرتبه‌ای، همانند درودها و برکت‌ها و تحیاتت بر برگزیدگانت، ابراهیم و آل ابراهیم، و در فرج، آسایش، یاری، تمکین و تأیید آنان تعجیل فرما.


راستس یه پیشنهاد این مطالب در قالب یه دانشنامه در بیاد فک کنم عالی بشه.
در ضمن اگر به اسم لینک ما " صف " رو هم اضافه کنید ممنون میشیم
التماس دعای فرج

شادی پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:11 ب.ظ http://www.shadi-shadi.blogsky.com


گاهی اونقدر خدا زود به خواسته مون جواب میده
که باورمون نمیشه از طرف اون بوده
اینجاست که میگیم:
"عجب شانسی آوردم "

مشکات(حامیان جنبش مصاف) پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:15 ب.ظ http://saf313.mihanblog.com

امام زمان (عج) در کلام امام سجاد (ع)"3"

در روایات رسیده از امامان معصوم، مطالب زیادی دربارة حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ویژگی‌های ایشان، شرایط آخرالزمان، شیوه عملکرد مهدی یاوران، علایم ظهور و .... به درستی بیان شده است . از جمله این روایات ،روایاتی است که از امام سجاد علیه السلام به دست ما رسیده است؛ این نوشتار، برخی از سخنان امام سجاد علیه السلام را در این باره بیان می‌کند.

امام مهدی از زبان امام سجاد:

الف) شباهت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به پیامبران
امام سجاد علیه السلام در روایتی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را این‌گونه توصیف می‌کنند:
فِی الْقَائِمِ مِنَّا سُنَنٌ مِنْ سُنَنِ الْأَنْبِیَاءِ علیهم السلام سُنَّةٌ مِنْ آدَمَ وَ سُنَّةٌ مِنْ نُوحٍ وَ سُنَّةٌ مِنْ إِبْرَاهِیمَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ عِیسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ أَیُّوبَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ صل الله علیه و آله و سلم فَأَمَّا مِنْ آدَمَ وَ مِنْ نُوحٍ فَطُولُ الْعُمُرِ وَ أَمَّا مِنْ إِبْرَاهِیمَ فَخَفَاءُ الْوِلَادَةِ وَ اعْتِزَالُ النَّاسِ وَ أَمَّا مِنْ مُوسَى فَالْخَوْفُ وَ الْغَیْبَةُ وَ أَمَّا مِنْ عِیسَى فَاخْتِلَافُ النَّاسِ فِیهِ وَ أَمَّا مِنْ أَیُّوبَ فَالْفَرَجُ بَعْدَ الْبَلْوَى وَ أَمَّا مِنْ مُحَمَّدٍ صل الله علیه و آله و سلم فَالْخُرُوجُ بِالسَّیْف.
از سعید بن جبیر روایت شده که او گفت: شنیدم حضرت زین العابدین علیه السلام می‌فرمود: در قائم ما، نشانه‌هایی از پیامبران وجود دارد، نشانه‌ای از آدم و نشانه‌ای از نوح و نشانه‌ای از ابراهیم و از موسی، عیسی، ایّوب و محمد ، اما نشانه‌ای که از آدم و نوح دارد طول عمر است و نشانه‌ای که از ابراهیم دارد مخفی بودن ولادتش و دوری از مردم، و نشانه‌ای که از عیسی دارد، اختلافی است که مردم دربارة او دارند و نشانه‌ای که از ایّوب دارد گشایش بعد از سختی و نشانه‌ای که از محمد دارد (ظهور) و قیام با شمشیر است.» [1]

ب) آثار و برکات ظهور
امام چهارم در جای دیگری، آثار و برکات ظهور را چنین می‌فرماید:
َ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْ کُلِّ مُؤْمِنٍ الْعَاهَةَ وَ رَدَّ إِلَیْهِ قُوَّتَهُ
هنگامیکه حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور کند، خداوند ناراحتی‌ها و بلایا را از هر مؤمنی می‌زداید و به او قدرت و قوت عطا می‌کند.» [2]

ج) ویژگی منتظران
إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَیْبَتِهِ وَ الْقَائِلِینَ بِإِمَامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِکْرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیْبَةُ عَنْهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِینَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صل الله علیه و آله و سلم بِالسَّیْفِ أُولَئِکَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِیعَتُنَا صِدْقاً وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِینِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْرا .
اهل این زمان که معتقد به امامت او و منتظر ظهورش هستند، برترین مردمان همة روزگارانند. زیرا خداوند متعال عقل و فهم و معرفتی به آنان عطا می‌فرماید که شرایط غیبت در چشمانشان چون زمان حضور می‌گردد و به مجاهدان پیکارگری می‌مانند که در پیش روی رسول خدا با شمشیر نبرد می‌کنند. آنان مخلصان واقعی و شیعیان راستین و دعوت کنندگان به دین خدا در پنهان و آشکارند. [3]»

پی نوشت:

1. بحارالانوار ، ج1 5 ، ص 217،باب13.
2. بحارالانوار،ج52،ص346،باب37.
3.بحارالانوار،ج36،ص 386 ،باب44.

التماس دعای فرج
گروه پژوهشی صف"صدای فتح"
مشکات

مشکات(حامیان جنبش مصاف) پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:02 ب.ظ http://saf313.mihanblog.com

راستی دانشنامه مفهوم دایره المعارف رو میده

میدونم دوست عزیز.منظورشما از دانشنامه یک صفحه جداست یا تو همین وبلاگ اینکارو کنیم یا مثلا یه جا مث ویکی پدیا؟

فاطمیه پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:59 ب.ظ http://http://montazeranemahdi-123.blogfa.com

سلام

وبلاگ پرمحتوایی دارید

ان شالله همیشه موفق باشید

خوشحال میشم به وبلاگم سربزنید

منتظران مهدی

یاعلی

فاطمیه پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:29 ب.ظ http://montazeranemahdi-123.blogfa.com

سلام

ممنون از کمکتون
من لینکتون کردم
این کمکی کردید ایراد نبود
ممنون از اینکه به وبلاگم سرزدید.
منتظران مهدی
یاعلی

مشکات(حامیان جنبش مصاف) پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:20 ب.ظ http://saf313.mihanblog.com

دقیقا منظورم اینه که یه چیزی مثه ویکی پدیا تهببه کنی که هر چیزی که ممکنه بهش نیاز بشه داشته باشه و این تو یه ص مجزا باشه. این جوری فک می کنم طرح متغنی ارائه بدید.
التماس دعای فرج

شادی جمعه 2 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:59 ق.ظ

سلام عزیزم این گزیده ای از صحیفه سجادیه است میزارم برات امیدوارم مفید باشه


1. الحمدلله علی ماعرَّ فَنا مِن نفسِهِ و اَلْهَمَنا من شُکرِهِ.(دعای 1)
ستایش مخصوص خداست چرا که بهره‎ای از معرفت خود را به ما ارزانی فرمود و از نعمت شکر خویش به ما الهام فرمود.
2. ... اَعْتِقْ رِقابَنا منَ نَقمتکِ و یا مَن لا تَفنی خزآئِنُ رَحمَتِه.(دعای5)
خدایا ما را از دوزخ انتقام خویش رهایی بخش. ای آن کسی که گنجینه‎های رحمت‎اش پایان‎پذیر نیست.
3. وَ اکْفِنا حدَّ نوائب الزَّمانِ‌ و َشرَّ مصائدِ الشیطان.(دعای 5)
پروردگارا ما را از سختیهای حوادث عالم کفایت فرما و از شر و آسیب‎ دامهای شیطان محفوظ دار.
4. وَ اجْعَل سلامةَ قلوبنا فی ذِکْرِ عَظَمتکِ‌ و فراغَ اَبدانِنا فی شُکر نِعْمَتکِ.(دعای 5)
خدایا سلامت دلهای ما را در یاد عظمت خود قرار ده و آسایش تن و صحت بدن ما را به شکر نعمت و سپاسگزاری خود بدار.
5. وَ امْلَأ لنا مِن حَسناتِنا صحائفنا.(دعای 6)
پروردگارا پروندة کردارمان را از حسنات آکنده ساز - و ما را در نزد آن فرشتگان با کردارهای زشتمان رسوا مکن. -
6. لا تَجْعَل لِشئٍ مِن جوارِحِنا نفوذاًً فی مَعصِیَتک.(دعای9)
خدایا هیچ یک از اندامهای ما را در راه معصیّتت قرار نده.
7. ... لا تبقی لنا سَیِّئَةُ نَستَوجبُ بها عِقابک.(دعای 9)
الهی کار بدی که به وسیلة آن مستوجب کیفر تو شویم برایمان باقی نگذار.
8. ... سَهِّل لنا عفوک بِمَنِّک، و اَجِرْنا مِن عذابِک بتجاوُزِک.(دعای 10)
الهی بر ما منت گذار و بخششت را بر ما آسان فرما، و با گذشت خود ما را از کیفرت رهایی بخش.
9. ... اِرحَمْ تَضَرُّعنا الیک، و اغنِنا اذ طَرَحنا اَنْفُسَنا بینَ یدَیْک.(دعای 11)
خدایا بر زاری و تضرع ما به درگاهت رحم کن، و چون خودمان را به تو سپرده‎ایم، بی‎نیازمان کن.
10. ... و اجْعَل خِتامَ ما تُحصی علینا کَتَبةُ اعمالِنا توبةً مقبولةً.(دعای 11)
خدایا پایان آنچه نویسندگان اعمال ما، بر می‎شمارند توبة مقبول قرار ده.
11. لا تَکْشِفْ عنّا سِتراً سَتَرْتَهُ علی رُؤس الأَشهاد یوم تبلیُ اخبار عِبادِک. (دعای 11)
پروردگارا روزی که خبرهای بندگانت را می‎آزمایی، پوششی را که با آن اعمال ما را پوشانده‎ای در برابر دیدگان گواهان برندار.
12. اَنَّ اِحتمالَ الجنایاتِ الفاحِشةِ لا یَتکادُک. (دعای 12)
خدایا تحمل جنایات زشت بر تو گران نمی‎باشد.
13. کُن لِدُعائی مجیباً، و مِن ندائی قریباً و لِتَضَرُّعی راحماً و لِصوتی سامعاً. (دعای 13)
خدایا اجابت کنندة دعایم باش و به ندایم نزدیک و به تضرع و زاریم مهربان و به صدایم شنوا باش.
14. یامَنْ الی ذِکْرِ اِحسانِه یَفْزَعُ المُظْطَرُّون. (دعای 16)
ای خدایی که بیچارگان بیاد احسان او فریاد و زاری می‎کنند.
15. یا اُنْسَ کُلِ مُستَوحِشٍ غَریبٍ و یا فَرَجَ کل مَکْروبٍ کئیبٍ. (دعای 16)
ای آرام دلهای متوحش سرگردان و ای گشایش دلهای اندوهگین و شکسته.
16. ... لا تَعرِض عنی قد اقبلتُ علیکَ و لا تَحْرِمْنی و قَد رغِبْتُ الیک. (دعای 16)
خدایا از من که به سوی تو رو آورده‎ام روی مگردان، و با میلی که به سوی تو آورده‎ام مرا محروم مگردان.
17. ... اَذِقْنی حَلاوَةَ المَغفِرَةِ وَ اجعَلنی طَلیقَ عَفوِکَ‌و عَتیقَ رَحمَتِکَ. (دعای 16)
خدایا شیرینی آمرزش را به من بچشان، و مرا رها شدة بخشش و آزاد شدة رحمتت قرار بده.
18. ...بَلِّغ بایمانی اَکمَل الایمانَ و اجْعَل یقینی افضل الیقین. (دعای 20)
خدایا ایمانم را به کاملترین درجة ایمان برسان و یقینم را بهترین یقین قرار ده.
19. و انْتَه بِنیَّتی الی اَحْسَنِ النیّات و بِعَمَلی اِلی اَحْسَنِ‌الأعمالِ. (دعای 20)
پروردگارا فرجام نیتم را بهترین نیتها بگردان و عملم را به بهترین اعمال برسان.
20. و استَعْمِلْنی بما تَسئَلُنی غداً عنهُ. (دعای 20)
خدایا مرا بکاری که فردای قیامت از من درخواست می‎کنی وادار کن.
21. ... اِذا کان عُمری مَرْتَعَاً لِلشَّیطانِ فاقْبِضْنی اِلیک قَبْلَ اَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ الی. (دعای 20)
الهی آنگاه که عمرم چراگاه شیطان شود، پیش از آنکه دشمنی سخت تو به من رو آورد یا خشم تو محکم و پایدار گردد جانم را بگیر.
22. اللهم وَ انطِقْنی بالهُدی، و اَلْهِمْنِی التَّقوی و وَفِّقْنی لِلَّتی هیَ اَزْکی. (دعای 20)
پروردگارا زبانم را به هدایت گویا کن و به قلبم تقوی را الهام فرما، و بر آنچه پاکتر و پسندیده‎تر است توفیقم ده.
23. اللهم اِنْ یَکُنِ النَّدَمُ توبةً اِلیکَ فَأنَا اَنْدَمُ النادِمِین. (دعای31)
الهی اگر پشیمانی در پیشگاه حضرتت توبه است پس من از همه پیشیمان‎ترم.
24. و اِنْ یکُنِ الترْکُ لِمَعْصیتِک اِنابة‏ً‏ فَانَا اوّلُ المنیبینَ. (دعای 31)
خدایا اگر ترک گناه توبه محسوب می‎شود پس نخستین توبه کننده منم.
25. و اِنْ یَکُنِ الاِسْتِغفارُ حِطّةًً لِلذُّنوب فِانّی لَکَ‌ مِن المُستَغْفِرینَ. (دعای 31)
و اگر استغفار سبب ریختن گناهان است پس من در برابرت از استغفار کنندگانم.
26. اللهم لَک الحمدُ‌ علی سِتْرِک بعد عِلْمِکَ، و مُعافاتِکَ بَعْدَ خُبرِکَ(دعای 34)
خدایا شکر تو را سزاست در خطا پوشیت بعد از علمت، و در گذشتت بعد از آگاهیت.
27. کَم نهیٍ لَکَ قد اتَیْناهُ، و اَمْرٍ قَد وَ قَفْتَنا علیهِ فَتَعدَّیْناه. (دعای 34)
خدایا چه بسیار از نهی‎های تو را ما مرتکب شدیم و چه بسیار از اوامر تو که ما را بر آنها مطلع کردی تجاوز نمودیم.
28. وَ سَیِّئَةٍ اِکْتَسبْناها و خطیئةٍ اِرْتَکَبْناها. (دعای 34)
خدایا چه بسیار گناهانی که کسب کردیم و چه خطاهایی که مرتکب شدیم.
29. کنت المُطَّلِعَ علیها دُونَ النّاظِرین و القادِر علی اِعْلانها فَوقَ‌ القادرین. (دعای 34)
و تو بر آنها مطلع بودی اما ناظرین دیگر نمی‎دیدند، و تو برتر از همة قدرتمندان ،‌می‎توانستی آنها را اعلان کنی.
30. فَاْجْعَل ما سَتَرْتَ مِن العَوْرَةِ و اَخْفَیْتَ مِنْ الدّخیلَةِ واعظاً لَنا... (دعای 34)
پس آنچه را از زشتیهای ما که پوشانیده‎ای و از کمبودها که پنهان داشته‎ای، پندی برای ما قرار ده.
31. ... و اکسرْ شَهوتی عَن کُلِّ مَحْرَمٍ وَ ازْوِ حِرصی عَن کُلِّ مَأثََمٍ. (دعای 39)
و میل و شهوت مرا نسبت به هر حرامی درهم بشکن و حرص مرا نسبت به هر گناهی نابود کن.
32. ... وَ اکْفِنا طُولَ الَأمَلِ، و قَصِِّره عنّا بِصدقِ العَمَلِ. (دعای 40)
خدایا ما را از آرزوهای دراز بازدار و با عمل درست، آرزوهای ما را کوتاه کن.
33. ... اَفْرِشْنی مهادَ کَرامَتِک و اَورِدنی شارِعَ رَحْمَتِک. (دعای41)
پروردگارا مرا بر خوان کرامت خود مهمان کن و به سرچشمه‎های رحمتت وارد گردان.
34. ... یا مَن یُثمِرُ الحَسَنَةَ حَتَّی یُنمیها و یَتجاوز عن السَیِّئةِ حَتی یعفیها. (دعای46)
ای آنکه حسنات را ثمر بخش می‎سازی تا رشد دهی و از گناهان در می‎گذری تا پنهانشان سازی.
35. فَاْلوَیلُ الدّائِم و لِمن جَنَحَ عَنکَ و الخَیْبَةُ الخاذِلَةُ لِمَن خابَ مِنک. (دعای46)
خدایا عذاب دائم برای کسی است که از تو روی برگرداند و یأس ذلت‎بار از آن کسی است که از درگاه تو نومید شود.
36. ... لا تُؤ اخِذْنی بِتَفْریطی فی جَنْبِک و تَعدّی طَوْری فی حُدودِک. (دعای47)
پروردگارا مرا در کوتاهی نسبت به حقوقت و تجاوز از حدودت و نافرمانی از احکامت مؤاخذه مکن.
37. اِن اَهْلَکْتَنی فَمنْ ذا الذّی یعْرِضُ لَک فی عبدک. (دعای48)
خدایا اگر هلاکم سازی چه کسی تواند در کار تو نسبت به بنده‎ات اعتراض و یا دربارة او سؤال کند.
38. ... انا الأسیرُ بِبلیَّتی المُرتَهِنُ بِعَمَلی. (دعای 53)
خدایا از این رو من اسیر گرفتاریهایم هستم و در گرو اعمال خویشم.
39. مَولایَ اِرْحَم کَبْوَتی لحرِّ وَ جْمعی وَ زَلَّةِ قَدَمی. (دعای 53)
ای سرور من، با صورت به زمین خوردنم و بر لغزش گامهایم رحم کن.
40. وَ اقْبض علی الصِدْقِ نَفْسیَ و اقْطَعْ من الدُّنْیا حاجَتی. (دعای 54)
خدایا ، مرا در حال صدق و راستی بمیران و حاجتم به دنیا را قطع کن.

starry night جمعه 2 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:48 ب.ظ http://kafshhaiemaah.mihanblog.com

سلام
آغاز ماه شعبان با یک روز تاخیر بر شما مبارک
ممنون بابت حضورتون تو وبلاگم.

مشکات(حامیان جنبش مصاف) شنبه 3 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:00 ب.ظ http://saf313.mihanblog.com

امام سجّاد(ع) از دیدگاه اهل سنّت

یکی از وظایفی که بر عهده شیعیان نهاده شده، «شناخت پیشوا و رهبر» می باشد. در یک نگاه کلّی دو راه برای شناخت امام وجود دارد: از دیدگاه احادیث اهل تشیّع و از دیدگاه احادیث اهل تسنّن. در این نوشتار سعی شده از دیدگاه اهل سنّت گوشه ای از شخصیت ممتاز امام زین العابدین علیه السلام به پیشگاه شما سروران گرامی تقدیم شود.
در یک نگاه

«ذهبی» دودمان آن حضرت را این گونه می نویسد: علی فرزند حسین فرزند علی بن ابی طالب فرزند عبد المطلب فرزند هاشم فرزند عبد مناف می باشد.1

کنیه ایشان ابوالحسن، ابوالحسین، ابو محمّد و ابو عبداللّه است.2

لقب ایشان زین العابدین، سجّاد، هاشمی، علوی، مدنی، قرشی، علی اکبر3 و برخی ایشان را علی اصغر4 دانسته اند.

به ایشان «ابن الخیرتین» نیز می گویند، به خاطر این که پیغمبر فرمود: خداوند متعال از میان بندگان خود، دو گروه را برگزیده است؛ از میان عرب، قریش و از عجم، فارس را برگزید.5 پدر بزرگوار امام سجّاد از قریش و مادر ایشان از ایران می باشد، لذا به ایشان فرزند دو خیر می گویند.

«ذوالثَّفنات» لقب دیگری است که به آن حضرت داده اند. چرا که ایشان بر اثر عبادت و نماز بسیار، جایگاه های سجده اش همانند زانوی شتر پینه بسته بود.6

پدر بزرگوارش حسین بن علی و مادرش دختر یزدگرد سوم می باشد. در نام مادرش اختلاف است برخی ایشان را سلاّفه، سلاّمه، غزاله و شاه زنان نامیده اند.7

آن حضرت در سال 38 هجری در مدینه به دنیا آمد و در دوران خلافت ولید بن عبدالملک به شهادت رسیده و بدن مطهّرش در قبرستان بقیع کنار قبر عموی گرامی اش امام حسن مجتبی به خاک سپرده شد.8 در سال شهادت وی میان مورّخان اختلاف است؛ برخی سال شهادت را 929، 9310، 9411، 9512، 9913 و 10014 هجری می دانند.

سالی که امام در آن رحلت نمود را سال «سَنَةُ الفقهاء» نامیدند به دلیل این که در این سال بسیاری از فقهای مدینه رحلت کردند.15

امام سجاد از لحاظ طبقه رجال حدیث، از تابعین بوده16 و از طبقه دوم17 می باشد ولی برخی ایشان را از طبقه سوم می دانند.18

جایگاه علمی و حدیثی ایشان بدین صورت است که تمام صحاح ششگانه (صحیح بخاری، صحیح مسلم، جامع الصحیح ترمذی، سنن ابو داود، سنن نسائی، سنن ابن ماجه) و مسانید اهل تسنّن از ایشان حدیث نقل کرده اند. بخاری در کتاب خود در ابواب تهجّد، نماز جمعه، حج و بعضی از مسائل تاریخی19 و مُسلم نیز در کتاب خود در مباحث صوم، حج و فرائض، فِتَن، ادب و سایر مسائل تاریخی از امام سجّاد علیه السلام حدیث نقل کرده اند.20

ذهبی می نویسد: ایشان از بسیاری از بزرگان حدیث نقل کرده است: از پیامبر و امام علی بن ابی طالب به صورت مرسل، از حسن بن علی، حسین بن علی (پدرش)، عبداللّه بن عباس، صفیّه (امّ المؤمنین)، عایشه، ابو رافع. و متقابلاً افرادی چون: محمّد بن علی (امام باقر)، زید بن علی، ابو حمزه ثمالی، یحیی بن سعید، ابن شهاب زهری، زید بن اسلم و ابوالزناد از وی حدیث نقل کرده اند.21
امام سجّاد علیه السلام در کلام بزرگان

1. عبداللّه بن عباس وقتی که امام را می دید، چنین می گفت: «مرحباً بالحبیب ابن حبیب.»22

2. سعید بن مسیّب (م 93 هـ.): «ما رأیتُ قطّ افضل من علیّ بن الحسین، ما رأیتُه ضاحکاً یوماً قطّ»23 در جای دیگر می گوید: «ما رأیتُ اورع منه».24

3. نافع بن جُبیر (م 99 ه.): «کان علیّ بن الحسین رجلاً له فضل فی الدّین»25 و در جای دیگر خطاب به امام سجّاد علیه السلام می گوید: «انت سیّد النّاس و افضلهم».26

4. عمر بن عبدالعزیز (م 101 ه.) بعد از رحلت امام، چنین گفت: «ذهب سراج الدّنیا و جمال الدّنیا و زین العابدین».27

5. طاووس (م 106 ه..): «رجل صالح من اهل بیت الخیر»، «رجال صالح من اهل بیت النّبوّة» و «رجل صالح من اهل بیت طیّب».28

6. ابوفراس فرزدق (م 110 ه.)

در یکی از ایّام، هشام بن عبدالملک (قبل از خلافت وی) به زیارت خانه خدا آمده و قصد تبرّک جستن به حجر الاسود را داشت که بر اثر ادحام جمعیت به عقب رانده شد و با همراهان خود به گوشه ای از حرم رفته و از دور نظاره گر خیل جمعیت بوده که ناگهان دیدند امام زین العابدین علیه السلام به طرف حجر الاسود می رود و مردم به احترامِ ایشان راه را باز کرده و امام توانست حجر الاسود را استلام کند. یکی از اطرافیان هشام که از دمشق آمده بود و آن شخص را نمی شناخت، از هشام پرسید: این شخص کیست؟ هشام با این که او را می شناخت اظهار بی اطلاعی کرد. در این هنگام فرزدق گفت: من او را می شناسم و در وصف امام چنین سرود:
هذا الذی تعرف البطحاء و طأته و البیت یعرفه و الحلّ و الحرم
هذا ابن خیر عباد اللّه کلّهم هذا التّقیّ النّقیّ الّطاهر العَلَم...29

عبدالرّحمن جامی (898 ق .) این جریان را چنین به نظم در آورده:
پور عبدالملک بنام هشام در حرم بود با اهالی شام
می زد اندر طواف کعبه قدم لیکن از ازدحام اهل حرم
استلام حجر ندادش دست بهر نظاره گوشه ای بنشست
ناگهان نخبه نبیّ و ولی زین عُبّاد بن حسینِ علی
در کساء بها و حلّه نور بر حریم حرم فکند عبور
هر طرف می گذشت بهر طواف در صف خلق می فتاد شکاف
زد قدم بهر استلام حجر گشت خالی زخلق راه و گذر
شامی کرد از هشام سؤال کیست این، با چنین جمال و جلال
از جهالت در آن تعلّل کرد وز شناساییش تجاهل کرد
گفت: نشناسمش، ندانم کیست مدنی یا یمانی یا مکّی است
بوفراس، آن سخنور نادر بود در جمع شامیان حاضر
گفت: من می شناسمش نیکو زو چه پرسی، به سوی من کن رو
آن کس است این که مکّه و بطحا زمزم و بوقبیس و خیف و منا
حرم و حلّ و بیت و رکن حطیم ناودان و مقام ابراهیم
مروه مسعی صفا حجر عرفات طیبه و کوفه کربلا و فرات
هر یک آمد به قدر او عارف بر علوّ مقام او واقف...30

7. ابن شهاب زُهَری (م 123 یا 124 ه .) که یکی از شاگردان امام سجّاد علیه السلام می باشد، در مقاطع گوناگون از آن حضرت به بزرگی یاد می کند؛ از جمله:

«لم اُدرِک من اهل البیت افضل من علیّ بن الحسین»،31 «ما رأیت قرشیّاً افضل من علیّ بن الحسین.»،32 «کان اکثر مجالستی مع علیّ بن الحسین و ما رأیت احداً کان افقه منه»،33 «کان علیّ بن الحسین من افضل اهل بیته و احسنهم طاعة»،34 «مارأیت قرشیّاً افضل منه ولا افقه»،35 «ما رأیت قرشیّاً اورع منه ولا افضل»،36 «ما رأیت قطّ افضل من علیّ بن الحسین»،37 «ما رأیت هاشمیّاً اعبد منه»،38 «ما رأیت هاشمیّاً افضل من علیّ بن الحسین»39 و «علیّ بن الحسین اعظم الناس علیّ منّةً».40

8. زید بن اسلم (م 136 ه.): «ما رأیت فیهم مثل علیّ بن الحسین».41

9. ابو حازم مدنی (م 140 ه.): «ما رأیت هاشمیّاً افضل من علیّ بن الحسین»42 «ما رأیتُ هاشمیّاً افقه من علیّ بن الحسین».43

10. یحیی بن سعید (م 143 ه.) نیز ایشان را یکی از فقهای بنام مدینه می دانست44 و درباره آن حضرت می گفت: «افضل هاشمیّاً رأیته بالمدینه»،45 «ما رأیت هاشمیّاً قطّ افضل منه»46 و «کان افضل هاشمیّاً ادرکته».47

11. مالک بن انس (م 179 ه.): «انَّ علیّ بن الحسین کان من اهل الفضل»48 و در جای دیگر می گوید: «لم یکن فی اهل بیت رسول اللّه مثله و هو ابن اَمَة».49

12. محمد بن عمر واقدی (م 207 ه.): «کان من اورع النّاس و اعبدهم و اتقاهم للّه عزّوجلّ».50

13. عتبی (228 ق.) «کان علیّ بن الحسین افضل بنی هاشم».51

14. علی بن مدینی (م 230 ه.): «یکی از اتقیا، پرهیزکاران و پارسایان، علی بن الحسین است.»52

15. محمد بن سعد بصری (م 230 ه.): «و کان علیّ بن الحسین ثقة مأموناً کثیر الحدیث عالیاً رفیعاً ورعاً».53

16. ابوبکر بن برقی (م 249 ه.): «نسل الحسین کلّه مِنْ قِبَلِ ابنه علیّ الاصغر و کان افضل اهل زمانه...ما رأیت هاشمیّاً افضل منه».54

17. عجلی (م 261 ه.) «علیّ بن الحسین مدنیٌّ تابعیٌّ ثقةٌ و کان رجلاً صالحاً».55

18. ابن قتیبه دینوری (م 276 ه.): «و کان خیّراً فاضلاً».56

19. ابن واضح یعقوبی (م 284 ه.): «کان افضل النّاس و اشدّهم عبادةً و کان یسمّی زین العابدین و یسمّی ایضاً ذا الثّفنات لما کان فی وجهه من اثر السّجود و کان یصلّی فی الیوم و اللیلة الف رکعة و لمّا غسل وجد علی کتفیه جُلَب کجُلبِ البعیر فقیل لأهله ما هذه الآثار؟ قالوا من حمله للطعام فی اللیل یدور به علی منازل الفقراء».57

20. ابن عبد ربّه اندلسی (م 327 ه.): «علیّ بن الحسین کان من افضل بنی هاشم»58 و در جای دیگر، امام را به فقاهت و دانش و پرهیزکاری متّصف می کند.59

21. ابن حبّان (م 354 ه.): «و کان من افاضل بنی هاشم، من فقهاء اهل المدینة و عبّادهم، سیّدالعابدین فی ذلک الزّمان»60 و در جای دیگر می گوید: «من فقهاء اهل البیت و افاضل بنی هاشم و عبّاد المدینة».61

22. ابن شاهین (م 385 ه.): «علی بن الحسین، فردی ثقه و مطمئن می باشد ولی از وی (در کتب صحاح) حدیث کم نقل شده است.»62

23. احمد بن علی بن منجویه اصفهانی (م 428 ه.): «کان من افاضل بنی هاشم و فقهاء اهل المدینة و عبّادهم».63

24. ابو نعیم اصفهانی (م 430 ه.): «زین العابدین و منار القانتین کان عابداً وفیّاً و جواداً حفیّاً».64

25. ابن ابی الحدید معتزلی (م 656 ه.): «کان الغایة فی العبادة»65 و در جای دیگر امام را از بزرگان و علمای بنام اهل بیت برمی شمارد.66

26. ابو زکریا محیی الدّین نووی (م 676 ه.): «اجمعوا علی جلالته فی کلّ شی ء»67

27. ابن خلّکان (م 681 ه.): «علیّ بن الحسین احد الائمة الاثنی عشر و من سادات التابعین...و کان من احسن الناس وجهاً و اطیبهم ارجاً».68

28. شهاب الدّین نویری (733 ق.): «کان رحمه اللّه ثقة و رعاً مأموناً کثیر الحدیث من افضل اهل بیته و احسنهم طاعتاً».69

29. شمس الدّین ذهبی (م748 ه.): «مناقبه کثیرة من صلواته و خشوعه و حجّه و فضله»70 و در جای دیگر می گوید: «و کان له جلالة عجیبة و حُقّ له واللّه ذلک فقد کان اهلاً للامامة العظمی لشرفه و سؤدده و علمه و تألّهه و کمال عقله».71

30. علاء الدّین مُغْلَطای (م 762 ه.): «وله من الفضل المتعالم ما لیس لأحدٍ».72

31. یافعی (م 768 ه.): «کان من احسن النّاس وجهاً و اطیبهم ریحاً قلت بل اطیبهم و اشرفهم ذاتاً و طبعاً و اصلاً و فرعاً».73

32. ابن کثیر دمشقی (م 774 ه.): «وکان علیّ بن الحسین بالمدینة محترماً معظّماً».74

33. شمس الدّین محمد بن طولون، مورّخ دمشقی (م 953 ه.): «و هو من سادات التابعین و من فقهاء و اتقیاء المدینة و فضائل زین العابدین و مناقبه اکثر من أنْ تحصی».75

34. ابن حجر عسقلانی (م 852 ه.): «علیّ بن الحسین ثقة عابد فقیه فاضل مشهور».76

35. ابن عماد حنبلی (م 1089 ه.): «سمّی زین العابدین لفرط عبادته و کان ورده فی الیوم و اللیلة الف رکعة الی أن مات».77

36. خیرالدّین زرکلی: «رابع الائمة الاثنی عشر عند الامامیة و احد من کان یضرب بهم المثل فی الحلم و الورع».78
گوشه ای از فضایل و احوالات
احترام به مادر

ابن خلّکان می نویسد: با این که مادر وی کنیز بوده، زین العابدین بسیار به ایشان محبت و نیکی می کرد تا آنجا که به ایشان گفتند: تو برترین مردمی هستی که به مادرت نیکی می کنی ولی چرا با وی سر یک سفره نمی نشینی؟ وی در پاسخ گفت: «از آن می هراسم که لقمه ای را برداشته و مادرم به آن نظر داشته باشد.»79
عبادت وی

مالک بن انس می گوید: علی بن حسین در شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند تا این که از دنیا رحلت کرد. لذا به ایشان «زین العابدین» می گویند.80

ابن عبد ربّه می نویسد: هنگامی که علی بن حسین آماده نماز می شد، لرزه عجیبی وجودش را فرا می گرفت. از ایشان در این باره سؤال شد، فرمود: «وای بر شما! آیا می دانید که من در برابر چه کسی می خواهم بایستم و در برابر چه کسی می خواهم مناجات کنم؟!»81

ابی نوح انصاری می گوید: روزی منزل علی بن حسین در حالی که وی در حال سجده بود، آتش گرفت؛ مردم به وی می گفتند: یابن رسول اللّه! آتش. ولی ایشان سر از سجده برنداشت تا آتش را خاموش کردند. به وی گفتند: چرا خود را نجات ندادی؟ فرمود: «آتش جهنّم مرا از این کار بازداشت.»82

ابن سعد می نویسد: هنگام وضو گرفتن رنگ چهره اش زرد می شد. علت امر از ایشان سؤال شد، فرمود: «آیا می دانید در برابر چه کسی می خواهم بایستم؟!»83

مالک بن انس می گوید: هنگامی که علی بن حسین احرام می بست، لبیّک اللّهمّ لبیّک را قرائت کرد و در همان لحظه، بیهوش شده و از مرکب خود به زمین افتاد.84

امام باقر علیه السلام می فرماید: پدرم در شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند. هنگام وفات گریان بود، به او گفتم: چرا گریه می کنید؟ پدرم فرمود: «ای فرزند! در روز قیامت هیچ ملک مقرّبی و هیچ نبیّ مرسلی باقی نمی ماند مگر این که خواست و مشیّت خداوند بر آنها حاکم است؛ اگر بخواهد، عذاب می کند و اگر بخواهد، می بخشد.»85

همچنین امام باقر علیه السلام می فرماید: هنگامی که سخن از مرگ و آخرت به میان می آمد، پدرم آنقدر گریه می کرد که از گریه ایشان تمامی اطرافیان می گریستند.86

طاووس می گوید: شنیدم علی بن حسین در سجده چنین می گفت: عُبَیدُکَ بفنائک مسکینک بفنائک فقیر یاربّ سائلک بفنائک.

طاووس می گوید: این جملات را حفظ کردم و هرگاه به مشکلی بر می خوردم و این دعا را می خواندم، مشکلم حل می شد.87

زید بن اسلم می گوید: یکی از دعاهای علی بن حسین این است که: «خداوندا! مرا به خودم وامگذار و مرا به خلق خود وامگذار که ذلیلم می کنند.»88
کمک به فقرا

ابو حمزه ثمالی می گوید: علی بن حسین شبانه مقداری غذا بر دوش خود گذاشته و در تاریکی شب به صورت مخفیانه به فقرا می رساند و می فرمود: «صدقه ای که در تاریکی شب داده شود، غضب خداوند را خاموش می کند.»89

امام باقر علیه السلام می فرماید: پدرم دو مرتبه اموالش را در راه خدا داد و می فرمود: «خداوند، مؤمن گنه کارِ پشیمان را دوست دارد.»90

محمد بن اسحاق می گوید: مردم مدینه زندگی می کردند و نمی دانستند معاش آنها از کجا تأمین می شود؛ اما با رحلت علی بن الحسین غذای شبانه آنان قطع شد.91

شیبة بن نعامة می گوید: بعد از وفات علی بن حسین فهمیده شد 100 خانوار را در مدینه اداره می کرد.92 با این حال، امام سجاد علیه السلام یک درهم نیز از بیت المال برای خود استفاده نمی کرد.93

عمر بن ثابت می گوید: هنگامی که علی بن حسین رحلت کرد، روی کمر آن حضرت پینه های زیادی بر اثر حمل غذا برای فقرا دیده شد.94
حلم و کرم

عبدالرّزاق می گوید: کنیز علی بن حسین در هنگام شستن دست امام، ناگهان ظرف آب از دستش به صورت حضرت افتاد. امام با حالت ناراحتی به کنیز نگاه کرد، کنیز گفت: خداوند متعال می فرماید: «والکاظمین الغیظ» امام فرمود: خشم خود را فرو بردم. کنیز در ادامه گفت: «والعافین عن النّاس»امام فرمود: خداوند تو را ببخشد. کنیز در ادامه گفت: «واللّه یحبّ المحسنین»امام فرمود: برو تو آزاد هستی.95
به یاد کربلا

امام باقر علیه السلام می فرماید: از پدرم درباره بسیار گریستن وی سؤال شد، فرمود: «مرا ملامت نکنید، یعقوب علیه السلام یکی از فرزندانش از او دور شد، آنقدر در فراق وی (یوسف) گریست تا چشمانش سفید شد در حالی که نمی دانست زنده است یا مرده؛ اما من دیدم چهارده نفر از اهل بیت ما را در ظهر عاشورا ذبح می کردند، آیا ناراحتی و اندوه آنان از قلب من بیرون خواهد رفت؟!»96
نتیجه

آنچه که از میان اقوال و نظرات گوناگون اهل تسنّن پیرامون امام سجاد علیه السلام مطرح شده، ایشان یکی از شخصیت های بی نظیر و برجسته فقهی، اخلاقی در دوران خویش بوده که این نکته در کلام شمس الدّین ذهبی کاملاً مشهود است. وی امام را به خاطر جایگاه والای علمی، اخلاقی، تدبیر و دوراندیشی، مستحقّ امامت و زعامت امر مسلمین می داند: «و کان له جلالة عجیبة و حُقّ له واللّه ذلک فقد کان اهلاً للامامة العظمی لشرفه و سؤدده و علمه و تألّهه و کمال عقله.»97
پی نوشت ها:

1. سیر اعلام النبلاء،شمس الدین ذهبی،ج4،ص386.

2. همان؛ موسوعة رجال الکتب التسعة، ج 3، ص 64؛ الجرح و التعدیل، ابو حاتم رازی، ج 6، ص 178؛ الکنی و الاسماء، دولابی، ج 1، ص 147؛ طبقات الحفّاظ، سیوطی، ص 37؛ المقتنی فی سرد الکنی، شمس الدین ذهبی، ج 1، ص 199؛ تهذیب الکمال، مزّی، ج 13، ص 236.

3. سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 386؛ العِبَر، شمس الدین ذهبی، ج 1، ص 83؛ تهذیب الکمال، ج 13، ص 236؛ النجوم الزاهرة، ابن تغری، ج 1، ص 229؛ وفیات الاعیان، ابن خَلَّکان، ج 3، ص 266؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج 7، ص 231؛ موسوعة رجال الکتب التسعة، ج 3، ص 64.

4. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 5، ص 222.

5. قال رسول اللّه: «للّه تعالی من عباده خیرتان فخیرته من العرب قریش و من العجم فارس.» (وفیات الاعیان، ج 3، ص 267؛ اکمال تهذیب الکمال مُغْلَطای، ج 9، ص 304.)

6. وفیات الاعیان، ج 3، ص 274؛ صبحی الاعشی، قلقشندی، ج 1، ص 516؛ مروج الذهب، مسعودی، ج 3، ص 160؛، ثمارالقلوب، ابومنصور ثعالبی، ص 226؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید،ج10،ص79.

7. سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 386؛ وفیات الاعیان، ج 3، ص 266؛ النجوم الزاهرة، ج 1، ص 293؛ تهذیب الکمال، ج 13، ص 236.

8. سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 386 و 391؛ تهذیب الکمال، ج 13، ص 238؛ طبقات الحفّاظ، ص 37؛ وفیات الاعیان، ج 3، ص 269؛ مروج الذهب، ج 3، ص 169؛البدایة والنّهایة،ابن کثیردمشقی،ج9،ص119.

9. طبقات الحفّاظ، ص 37؛ تاریخ خلیفة بن خیاط، ص 193؛ الوفیات، ابن قنفذ، ص 100.

10. موسوعة رجال الکتب التسعة، ج 3، ص 64؛ طبقات الحفاظ، ص 37؛سیراعلام انبلاء،ج4،ص392.

11. الکاشف، ج 1، ص 229؛ دُوَلُ الاسلام، شمس الدین ذهبی، ج 2، ص 231؛ العِبَر، ج 1، ص 183؛ وفیات الاعیان، ج 3، ص 269.

12. مروج الذهب، ج 3، ص 169؛ النجوم الزاهرة، ج 1، ص 229؛ البدایة و النهایة، ج 9، ج 103.

13. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 303.

14. موسوعة رجال الکتب التسعة، ج 3، ص 64؛ طبقات الحفّاظ، ص 37.

15. تاریخ الامم و الملوک، ابن جریر طبری، ج 4، ص 25؛ البدایة و النهایة، ج 6، ص 103؛ الجامع فی العلل و معرفة الرجال، عبدالله بن احمد بن حنبل، ج 2، ص 272؛ تهذیب الکمال، ج 13، ص 250؛ اکمال تهذیب الکمال، ج 9، ص 296.

16. ذکر اسماء التابعین، دارالقطنی، ج 1، ص 248. «تابعی» به کسی گفته می شود که پیامبر را ندیده، ولی اصحاب پیامبر را دیده است.

17. الطبقات، خلیفة بن خیاط، ص 417؛ المعین فی طبقات المحدثین، شمس الدین ذهبی، ص 41؛ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 386؛ تاریخ الاسلام، ج 6، ص 431؛ النجوم الزاهرة، ج 1، ص 293؛ طبقات الحفّاظ، ص 37؛ الطبقات الکبری، ج 5، ص 211.

18. موسوعة رجال الکتب التسعة، ج 3، ص 64.

19. رجال صحیح بخاری، ابونصر بخاری کلاباذی، ج 2، ص 527.

20.رجال صحیح مسلم،ابن منجویه اصفهانی،ج2،ص53.

21. سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 386؛ تهذیب الکمال، ج 13، ص 237.

22. تاریخ دمشق، ج 44، ص 156؛ البدایة و النهایة، ج 9، ص 111؛ الطبقات الکبری، ج 5، ص 213؛ فضایل الصحابة، احمد بن حنبل، ج 2، ص 30.

23. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 303.

24. حلیة الاولیاء، ج 3، ص 141؛ تاریخ دمشق، ج 44، ص 161؛ شذرات الذهب، ج 1، ص 375؛ تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 75؛ طبقات الحفاظ، ص 37؛ العِبَر، ج 1، ص 83؛ تهذیب الکمال، ج 13، ص 240؛ البدایة و النهایة، ج 9، ص 121؛ تهذیب التهذیب، ج 7، ص 269؛ تاریخ الاسلام، ج 6، ص 434، سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 391.

25. تاریخ دمشق، ج 44، ص 154؛ المعرفة و التاریخ، ج 1، ص 300؛ تهذیب الکمال، ج 13، ص 238؛ سیر اعلام النبلاء،ج4،ص388؛تهذیب التهذیب،ج7،ص269.

26. تاریخ دمشق، ج 44، ص 156؛ حلیة الاولیاء، ج 3، ص 137؛ البدایة و النهایة، ج 9، ص 111؛ صفة الصفوة، ج 1، ص 392؛ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 388؛ التذکرة الحمدونیة، ابن حمدون، ج 1، ص110.

27. در ادامه، این جمله آمده است: به عمر بن عبدالعزیز گفته شد: فرزندش محمد بن علی زنده است. وی برای امتحان و آزمایش امام باقر(ع) نامه ای به او نوشت که امام در پاسخ، او را موعظه و بیم داد. ر.ک: تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 303.

28. تاریخ دمشق، ج 44، ص 164.

29. همان، ص 180؛ الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج 15، ص 327؛ شذرات الذهب، ج 1، ص 375؛ وفیات الاعیان، ج 6، ص 95؛ صفة الصفوة، ج 1، ص 392؛ مرأة الجنان، یافعی، ج 1، ص 189؛ البدایة و النهایة، ج 9، ص 113؛ تهذیب الکمال، ج 13، ص 244؛ تاریخ الاسلام، ج 6، ص 438.

30. مثنوی هفت اورنگ، عبدالرحمن بن احمدجامی، ص 142 ـ 145.

31. تاریخ دمشق، ج 44، ص 157؛ الجرح و التعدیل، ج 6، ص 179؛ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 389.

32. تاریخ دمشق، ج 44، ص 152 و 156؛ المعرفة و التاریخ،فسوی،ج1،ص300؛صفة الصفوة،ج1،ص392؛ الکاشف، ج 2، ص 37؛ تاریخ الاسلام، ج 6، ص 432؛ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 387؛ تحریر تقریب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج 3، ص 39؛ تهذیب الکمال، ج 13،ص238؛تهذیب التهذیب،ج7،ص269.

33. تاریخ دمشق، ج 44، ص 157؛ تاریخ الخمیس، دیّار بکری، ج 2، ص 313؛ تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 75؛ شذرات الذهب، ج 1، ص 375؛ المعرفة و التاریخ، ج 1، ص 300؛ البدایة و النهایة، ج 9، ص 111؛ العِبَر، ج 1، ص 83؛ صفة الصفوة، ج 1، ص 393؛ تهذیب التهذیب، ج 7، ص 269؛ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 389؛ تهذیب الکمال،ج13،ص239.

34. تاریخ دمشق، ج 44، ص 157؛ طبقات الکبری، ج 5، ص 215؛ تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 75؛ تهذیب الکمال، ج 13، ص 239؛ تاریخ الاسلام، ج 6، ص 432؛ البدایة و النهایة، ج 9، ص 111؛ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 389.

35. طبقات الحفّاظ، ص 37.

36. البدایة و النهایة، ج 9، ص 110.

37. تاریخ دمشق، ج 44، ص 160.

38. اکمال التهذیب الکمال، ج 9، ص 298.

39. تاریخ دمشق، ج 44، ص 157؛ المعرفة و التاریخ، ج 1، ص 300.

40. البدایة و النهایة، ج 9، ص 113.

41. تاریخ دمشق، ج 44، ص 158، تاریخ الاسلام، ج 6، ص 433؛ تاریخ الکبیر، ج 6، ص 267؛ المعرفة و التاریخ، ج 1، ص 300؛ تهذیب الکمال،ج13،ص239.

42. تاریخ الاسلام، ج 6، ص 433؛ حلیة الاولیاء، ج 3، ص 141؛ تاریخ دمشق، ج 44، ص 159؛ تهذیب الکمال، ج 13، ص 239؛ شذرات الذهب، ج 1، ص 375. در بعضی از نسخه ها ابو حاتم اعرج ثبت شده است. ر.ک العِبَر، ج 1، ص 183.

43. تاریخ دمشق، ج 44، ص 170؛ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 394.

44. اکمال تهذیب الکمال، ج 9، ص 298.

45. الجرح و التعدیل، ج 6، ص 178؛ تاریخ الکبیر، ج 6، ص 266 و 267.

46. موسوعة اقوال الامام احمد بن حنبل،ج3،ص35.

47. تاریخ دمشق، ج 44، ص 159؛ طبقات الکبری، ج 5، ص 214؛ حلیة الاولیاء، ج 3، ص 136؛ البدایة و النهایة، ج 9، ص 110؛ تهذیب التهذیب، ج 7، ص 269؛ تهذیب الکمال، ج 13، ص 239؛ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 388.

48. سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 388؛ تاریخ دمشق، ج 44، ص 154؛ الطبقات الکبری، ج 5، ص 215؛ المعرفة و التاریخ، ج 1، ص 300؛ تاریخ ابوزرعه دمشقی، ج 1، ص 406؛تهذیب الکمال،ج13،ص238.

49. تاریخ دمشق، ج 44، ص 159؛ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 389؛ البدایة و النهایة، ج 9، ص 110؛ تهذیب الکمال، ج 13، ص 239؛ تهذیب التهذیب، ج 7، ص 269؛ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 389.

50. البدایة و النهایة، ج 9، ص 110.

51. اکمال تهذیب الکمال، ج 9، ص 303.

52. همان، ص 304.

53. الطبقات الکبری، ج 5، ص 222.

54. تاریخ دمشق، ح 44، ص 160؛ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 309؛ تهذیب الکمال، ج 13، ص 240.

55. تاریخ الثقات، عجلی، ص 344؛ معرفة الثقات عجلی، ج 2، ص 153؛ تاریخ دمشق، ج 44، ص 160؛ تهذیب التهذیب، ج 7، ص 269؛ تهذیب الکمال، ج 13، ص 240.

56. المعارف، ص 215.

57. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 303.

58. عقد الفرید، ج 3، ص 153.

59. همان، ج 6، ص 128.

60. کتاب الثقات، ج 5، ص 159 و 160.

61. مشاهیر علماء الامصار، ابن حبّان، ص 104.

62. تاریخ اسماء الثقات، ابن شاهین، ص 206.

63. رجال صحیح مسلم، ج 2، ص 53.

64. حلیة الاولیاء، ج 3، ص 133.

65. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 27.

66. همان، ج 12، ص 254.

67. تهذیب الاسماء و اللغات، نووی، ج 1، ص 314.

68. وفیات الاعیان، ج 3، ص95 و 266.

69. نهایة الارب، نویری، ج 21، ص 324.

70. العِبَر، ج 1، ص 83.

71. سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 398.

72. اکمال تهذیب الکمال، ج 9، ص 298.

73. مرآة الجنان، ج 1، ص 188.

74. البدایة و النهایة، ج 9، ص 109.

75. الائمة الاثنی عشر، ابن طولون، ص 75 ـ 78.

76. تحریر تقریب التهذیب، ج 3، ص 39.

77. شذرات الذهب، ج 1، ص 374.

78. الاعلام، ج 4، ص 277.

79. وفیات الاعیان، ج 3، ص 269؛ شذرات الذهب، ج 1، ص 375، الائمة الاثنی عشر، ص 77؛ النجوم الزاهره، ج 6، ص 229.

80. العِبَر، ج 1، ص 83.

81. عقدالفرید، ج 3، ص 169؛ تاریخ دمشق، ج 44، ص 162؛ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 392.

82. سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 391؛ تاریخ دمشق، ج 44، ص 162.

83. الطبقات الکبری، ج 5، ص 216؛ تاریخ دمشق، ج 44، ص 162؛ حلیة الاولیاء، ج 3، ص 133.

84. تاریخ دمشق، ج 44، ص 163؛ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 392.

85 و 86. تاریخ دمشق، ج 44، ص 163.

87. همان، ص 164، سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 393.

88. اللهم لاتکلنی الی نفسی فاعجز عنها، فلاتکلنی الی المخلوقین فیضیعونی. (تاریخ دمشق، ج 44، ص 165؛ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 396).

89.تاریخ دمشق، ج 44، ص 166؛ سیراعلام النبلاء، ج 4، ص 393.

90. تاریخ دمشق، ج 44، ص 166.

91. همان؛ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 393.

92. الطبقات الکبری، ج 5، ص 222؛ حلیة الاولیاء، ج 3، ص 136، تاریخ دمشق، ج 44، ص 167.

1.تاریخ دمشق،ج44،ص161؛سیراعلام النبلاء،ج4،ص391.

93. تاریخ دمشق، ج 44، ص 167؛ سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 393؛ حلیة الاولیاء، ج 3، ص 136.

94. تاریخ دمشق، ج 44، ص 169؛ آل عمران / 134.

95. تاریخ دمشق، ج 44، ص 168.

96. سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 398.

گروه پژوهشی صف"صدای فتح"
مشکات

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد